به گزارش اقتصاد کشور به نقل از گروه رسانه ای برای ایران : چهارشنبه ۸ اسفند مراسم بیست و یکمین کنفرانس بین المللی روابط عمومی ایران، صحنه ی یکی از باشکوه ترین و درعین حال ساده ترین تقدیرها بود. مهدی باقریان، مردی که سه دهه بی ادعا و بدون عنوان رسمی، چراغ روابط عمومی ایران را روشن نگه داشته، امروز نه با نطق های پرطم طراق، که در سکوتی پراحساس، با اهدای تابلوی فرش شده ی چهره اش توسط همسرش تجلیل شد.
سکوتی که از عشق میگفت
باقریان در این مراسم سخنی نگفت، اما اشکهایش و تابلویی که چهرهاش را با ظرافتی بی نظیر بر فرش نقش بسته بود، از سه دهه عشقِ بی قیدوشرط به روابط عمومی حکایت داشت. همسرش، که سالها همراه بی سر و صدای او در این مسیر بوده، با اهدای این تابلو، گویی تمام تلاشهای خستگی ناپذیر و عشقِ ورق خورده در لابه لای برگزاری بیست ویک دوره کنفرانس را در یک قاب جا داده بود. حضار میدانستند این تصویر، تنها یک چهره نیست؛ نمادِ وفاداری به میراثی است که از حمید نطقی، پدر روابط عمومی ایران، تا پروفسور معتمدنژاد، پدر ارتباطات نوین، در رگهای این حوزه جریان دارد.
مردی که کنفرانس را به خانه ای برای عاشقان تبدیل کرد
نویسنده ی این گزارش با نگاهی به تاریخچه ی این کنفرانس می نویسد: «باقریان نه با بودجه های کلان، که با تکیه بر اعتماد اساتید پیشکسوت، اشتیاق دانشجویان و حمایت های بی چشم داشت همسرش، هر سال این رویداد را چون فرزندی عزیز پرورش داده است. او که خود را «سرباز کوچک روابط عمومی» می نامد، هرگز به دنبال جایگاه نبود؛ همیشه پشت صحنه ماند تا صدای بزرگان این حوزه و نسل جدید طنین انداز شود.»
پاسداشتِ خاموشِ میراثداران
در این مراسم، حضار به خاطر میآوردند که باقریان چگونه هرسال، همچون نگهبانی وفادار، یاد حمید نطقی را با نمایش دستنوشته ها و عکس های قدیمی زنده نگه میدارد. یا چگونه از پروفسور معتمدنژاد نه به عنوان یک نام، که به عنوان چراغی همیشه روشن در مسیر ارتباطات یاد میکند. حضور دکتر باقر ساروخانی، پدر جامعه شناسی ارتباطات ایران، در کنار دیگر پیشکسوتان، بر شکوه این پاسداشت افزود؛ گواهی زنده بر پیوند نسلهای طلایی ارتباطات و جامعه شناسی با روابط عمومی معاصر. امروز اما، این باران تشویق ها و نگاه های پراحساس حاضران بود که فریاد میزد: «تو وارث راستین این میراثی!»
توصیه نانوشته ی یک عاشق
شاید بتوان در سکوت باقریان امروز، پیامی عمیق تر از هر سخنرانی یافت: «روابط عمومی، هنر انسان بودن است؛ هنری که نه در کرسی های مدیریت، که در خاکریزهای ساده ی خدمت معنا می یابد.» حضار دست زدند نه برای یک مقام، که برای مردی که ثابت کرد گاهی یک نفر، با عشق و پشتکاری بی پایان، میتواند تاریخ ساز باشد.