با اعلام بازگشت تحریمها، بسیاری از تحلیلگران بازار بورس انتظار داشتند بازار سهام ایران با سقوطی جدی روبرو شود. اما خلاف پیشبینیها، شاخص بورس تهران در روزهای پس از «اسنپبک» به شکلی غیرمنتظره سبز شد و رکوردهایی تازه ثبت کرد؛ این اتفاق در حالی رخ داد که بازار طلا و ارز از قبل با جهش مواجه شده بود و در حالی که بازار سرمایه واکنشی آرام و حتی مثبت نشان می داد و بعد، یکباره اسپ بک و یکباره هجوم رنگ سبز به تابلو؛ چرا؟ آیا بورس تهران به مرحلهای از بلوغ رسیده که تحریمها را پیشخور کند و با ثبات به مسیر خود ادامه دهد یا این رشد صرفاً نمایش دولت برای تأمین کسری بودجه است؟
به گزارش اقتصاد کشور به نقل از ایسنا، رضا عباسی یکی از فعالان قدیمی بازار سرمایه که بیش از دو دهه سابقه فعالیت در کارگزاریها دارد، در مورد مسیر سبز جدید در بازار سرمایه میگوید ترس بازار از اتفاقات اقتصادی و بینالمللی زودتر تخلیه شده است.
به گفته او، تعدیل قیمتها پیش از اعلام تحریمها رخ داده و اکنون بازار در وضعیتی است که بسیاری از ریسکها را پشت سر گذاشته است. من اوضاع بورس برای ماههای آینده را پرریسک نمیبینم، شاید حتی بتوان گفت که بازار بورس رشد خواهد داشت و همچنان مثبت باقی خواهد ماند. ارزش واقعی شرکتهای بورسی ایران بسیار بیشتر از قیمت فعلی سهامشان است و به همین دلیل پیش بینی می کنم که بازار به رشد ادامه خواهد داد.
این تحلیل که بازار ترسهایش را از قبل به قیمتها منطبق کرده و حالا دیگر دوران رشد است تحلیل کم یابی نیست؛ بردی برزینی فعال دیگری در بازار سرمایه هم همین استدلال را در مورد رشد بورس تکرار می کند و می گوید قیمت های سهام فعلا به صورت تصنعی پایین نگه داشته شده است. اگر ارزش دلاری بنگاه ها را با هزینه ای که امروز باید برای ساخت آنها پرداخت کرد مقایسه کنید متوجه می شوید که ارزش این بنگاه ها از قیمت های آنها بسیار بیشتر است. مثلاً فولاد مبارکه که یکی از بزرگترین شرکت های بورسی ایران است، امروز تنها ۳۳۰ میلیون دلار ارزشگذاری شده، در حالیکه اگر کسی بخواهد چنین کارخانهای با این ظرفیت تولید بسازد، حداقل به ۲۰ میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. یعنی بازار تا ۱۰ برابر ظرفیت رشد دارد.
او بر این باور است که با اندکی حمایت و تشویق سهامداران، میتوان شاهد بازاری «پربازده و باثبات» بود. اما تحریمها چطور؟ که پاسخ او این است که ما مسیر تحریم را قبلاً تجربه کردهایم. کشور یاد گرفته چگونه از آسیبهای آن کم کند. با حمایت دولت، بازار آسیب نخواهد دید.
واکنش عقلانی یا دستکاری سازمانیافته؟
در مقابل، برخی مدیران و کارشناسان باسابقه بازار دیدگاه محتاطانهتری دارند. فردین آقابزرگی، مدیر یکی از شرکتهای سبدگردان بورس ایران معتقد است که جهش اخیر شاخص نه محصول عقلانیت بازار، بلکه نتیجه نقشآفرینی «بازیگر بزرگ» است. در شرایطی که انتظار میرفت بورس در سطحی باثبات باقی بماند، یکباره با شتابی عجیب مثبت شد. این نشانه دخالت بازیگر بزرگ بازار است؛ یعنی حاکمیت و نهادهای وابسته به دولت که منابع را تجهیز کردهاند تا نشان دهند تحریمها اثری بر اقتصاد نداشته است.
او با اشاره به رشد صفر شاخص از ابتدای سال میگوید بورس از اول سال تاکنون هیچ بازدهی واقعی نداشته. اما ناگهان ظرف چند روز جهش میکند. این حرکت طبیعی بازار نیست، بلکه پیامی سیاسی دارد.
دولتِ سهامدار، داور یا بازیکن؟
گفته می شود که بیش از ۸۰ درصد شرکتهای بورسی ایران بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در اختیار دولت و نهادهای شبهدولتیاند. این ساختار، از دید کارشناسان، یکی از چالشهای اصلی بازار سرمایه است. آقابزرگی در این باره میگوید در هیچ بازار آزادی در دنیا چنین سهمی از دولت دیده نمیشود. وقتی دولت هم سهامدار بزرگ است، هم ناظر، هم قانونگذار، نمیتوان انتظار شفافیت داشت. سازمان بورس باید مدافع سهامداران خرد باشد، اما در عمل یکی از بازوهای اجرایی دولت شده است.
او یادآوری میکند که طبق قانون بازار اوراق بهادار، سازمان بورس موظف است از حقوق سهامداران خرد در برابر تصمیماتی که به زیان آنان است دفاع کند. با این حال، نبود نهادهای خودانتظام و انجمنهای مستقل سبب شده تا سرمایهگذاران کوچک در عمل «بیپناه» بمانند.
تحریم و دلار؛ دو تیغ بر اقتصاد
در نگاه بسیاری از فعالان بازار، تحریمها هم تهدید هستند و هم فرصت. شرکتهایی که صادراتمحورند، با رشد نرخ دلار سود بیشتری کسب میکنند. اما در عین حال، محدودیتهای بانکی و فشارهای ارزی هزینههای آنها را بالا میبرد. برزینی می گوید شرکتهای صادراتی یاد گرفتهاند تحریمها را دور بزنند و دلار خود را از مسیرهای غیرمستقیم دریافت کنند. بنابراین سود ریالیشان افزایش مییابد. اما مشکل اینجاست که دولت شرکتها را مجبور میکند ارز حاصل از صادرات را در سامانههای دولتی با نرخ کمتر بفروشند. این یعنی بخشی از سود واقعی از جیب سهامداران خرد خارج میشود.
به گفته او، بزرگترین مصرفکننده ارز در ایران خود دولت است و طبیعی است که بخواهد نرخ را پایین نگه دارد. این یکی از ریسکهای بزرگ و غیرقابل پوشش بازار ماست. اما با این وجود او اعتقاد دارد که همچنان باید به بازار سرمایه امیدوار بود چرا که مردم در این بازار می توانند پول خودشان را با دارایی عوض کنند و این در میان مدت و بلند مدت به نفع آنها خواهد بود.
سود دلاری، زیان ریالی
در ماههای گذشته، ارزش ریال در برابر دلار باز هم کاهش یافته است. در ظاهر، این مسئله موجب رشد اسمی قیمت سهام شده، اما کارشناسان هشدار میدهند که افزایش اسمی لزوماً به معنای سود واقعی نیست. آقابزرگی توضیح میدهد بسیاری از سرمایهگذاران فکر میکنند وقتی قیمت سهامشان بالا میرود، سود کردهاند. اما با احتساب تورم، ممکن است حتی زیان دیده باشند. این فقط جابهجایی بین بد و بدتر است. در اقتصادی که ارزش پول ملی پیوسته کاهش مییابد، بازار سرمایه به نوعی پناهگاه اجباری برای نقدینگی مردم شده است.
رشد بورس؛ واقعی یا بودجهای؟
یکی از نکات کلیدی در تحلیل رشد اخیر بورس، به مسئله کسری بودجه دولت بازمیگردد. گفته می شود که دولت در سال جاری حدود ۸۰۰ همت (حدود هفت میلیارد دلار) کسری بودجه دارد. برای جبران آن، باید اوراق قرضه منتشر کند.
آقابزرگی در این باره میگوید یکی از دلایل سبز شدن بورس بعد از تحریمها همین است. دولت نیاز دارد نشان دهد بازار سرمایه وضعیت خوبی دارد تا بتواند اوراق خود را بفروشد و کسری بودجه را پوشش دهد. وقتی شاخصها مثبت باشند، شرکتهای دولتی راحتتر منابع مالی جذب میکنند.
به باور او، این تاکتیک موقت است و نمیتواند به رشد پایدار منجر شود، چراکه با خروج مداوم پول حقیقی و بیاعتمادی سرمایهگذاران خرد، پایه بازار تضعیف میشود.
سرمایهگذاران حقیقی؛ غایبان بزرگ بازار
یکی از شاخصهای کلیدی سلامت بازار، جریان ورود یا خروج پول حقیقی است. در ماههای اخیر، اگرچه گهگاه شاهد ورود کوتاهمدت پول هوشمند بودهایم، اما در مجموع آنچه از بازار بر می آید این است که روند خروج سرمایه حقیقی ادامه دارد. این خروج سرمایه در اقتصاد به معنی و در نتیجه بیاعتمادی است.
به گفته آقابزرگی، سالهاست در بدنه تصمیمگیری اقتصادی کشور نگاهی وجود دارد که میخواهد سهامداران خرد از بازار حذف شوند تا نوسانگیری و اعتراضهای جمعی کمتر شود. این نگاه اشتباه است و موجب کوچک شدن بخش خصوصی و انحصار بیشتر دولت میشود.
او یادآوری میکند که در حالیکه در کشورهای توسعهیافته دهها انجمن و نهاد تخصصی برای حمایت از فعالان بازار وجود دارد، در ایران تنها دو کانون رسمی مرتبط با بازار سرمایه فعالیت دارند که آنها نیز مستقیماً زیر نظر سازمان بورساند. وقتی هیچ نهادی برای حمایت از سرمایه گذاران خرد و سرمایه های خرد وجود ندارد، بازار عملا به بازیچه ای در اختیار قدرتمند ترین بازیگران تبدیل می شود.
آیندهای میان ریسک و امید
با وجود تمام چالشها، بسیاری از فعالان بازار هنوز امیدوارند. در نگاه خوشبینانه، بازار سرمایه ایران بهدلیل تورم مزمن، کمبود گزینههای سرمایهگذاری و ارزش پایین سهام در مقایسه با دارایی واقعی شرکتها، ظرفیت رشد بالایی دارد.
آقابزرگی میگوید در بلندمدت، بورس از همه بازارها بازدهی بالاتری داشته. از ۳۰ سال گذشته تا امروز، شاخص کل بیش از ۵۲۰۰ برابر رشد کرده است؛ در حالی که سکه ۴۲۰۰ برابر و مسکن حدود ۱۹۰۰ برابر افزایش یافته. هرکس دید بلندمدت داشته باشد، در بورس سود میبرد. اما این گزاره فقط در صورتی صادق است که ثبات اقتصادی نسبی حفظ شود. بهمحض بروز بحرانهای سیاسی یا نوسانهای شدید ارزی، سرمایهگذاران خرد نخستین قربانیان خواهند بود.
تحریمها، دولت و مردم؛ مثلث پرتنش
در نهایت، آنچه از مجموع اظهارات کارشناسان برمیآید، تصویری چندلایه از بازار سرمایه ایران است؛ بازاری که در آن، تحریمها از یک سو به اقتصاد فشار میآورند، دولت بهعنوان بازیگر اصلی در آن حضور دارد و تمام تلاش خود را برای افزایش سود از این بازار انجام می دهد و مردم ناچارند سرمایههای کوچک خود را برای حفظ ارزش، به این میدان بیاورند.
آقابزرگی در جمعبندی میگوید وقتی دولت نمیتواند از خارج درآمد کافی کسب کند، بار مالی به دوش مردم میافتد. یکی از راههای جبران، همین استفاده از بازار سرمایه است. دولت با سبز نشان دادن شاخصها، سرمایههای مردم را به بورس میکشاند تا بخشی از هزینههایش را پوشش دهد.
او در عین حال هشدار میدهد که این روند در صورت تداوم، منجر به تضعیف بنیه اقتصادی کشور خواهد شد: «اگر شرایط فعلی ادامه پیدا کند، رکود از بخشهای مسکن و خودرو به بورس هم سرایت خواهد کرد.
بازار سرمایه ایران در نقطهای حساس ایستاده است. از یک سو، کاهش ارزش ریال و فشار تورمی باعث شده داراییهای واقعی شرکتها بهصورت نسبی جذابتر شوند. از سوی دیگر، سایه سنگین دولت، تحریمهای بینالمللی و بیاعتمادی سهامداران خرد، آینده این بازار را مبهم کرده است.
بورس تهران شاید در کوتاهمدت سبز بماند، اما رنگ پایداری آن به اعتماد و شفافیتی بستگی دارد که تنها با اصلاح ساختار و کاهش دخالت دولت حاصل میشود. تا آن زمان، رشد شاخصها هرچقدر هم چشمگیر باشد، در نگاه کارشناسان چیزی بیش از «رشد بودجهای» نخواهد بود؛ رشدی که برای پوشاندن واقعیتهای اقتصادی به کار میرود، نه برای ساختن آیندهای پایدار.