نقد و بررسی فیلم «ساعت ۶ صبح»

نقد و بررسی فیلم «ساعت ۶ صبح»

نقد و بررسی فیلم «ساعت ۶ صبح» دومین فیلم بلند مهران مدیری، «ساعت ۶ صبح»، ترکیبی غیرمعمول است که از ابهام در داستان رنج می‌برد. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی مدیری و تهیه‌کنندگی علی اوجی، پس از حضور نیافتن در جشنواره‌ی فجر سال گذشته، اکنون به روی پرده‌ی سینماها رفته است.

به گزارش اقتصاد کشور به نقل از رسانه خبری هنرنشان، فیلم «ساعت ۶ صبح»، دومین تجربه سینمایی مهران مدیری در مقام کارگردان پس از «ساعت ۵ عصر» است. مدیری که سال‌ها با تولیدات تلویزیونی خود، از سریال‌های کمدی گرفته تا برنامه‌های گفت‌وگو محور، به یکی از محبوب‌ترین و شناخته‌شده‌ترین چهره‌های صنعت سرگرمی ایران تبدیل شده بود، این بار با اثری در ژانر درام پلیسی به پرده نقره‌ای بازگشت. این فیلم، که نامش یادآور تجربه قبلی مدیری در سینماست، از همان ابتدا با حواشی و انتظارات خاصی همراه بود. داستان فیلم حول محور دختری به نام سارا (با بازی سمیرا حسن‌پور) می‌چرخد که قرار است ساعت ۶ صبح برای ادامه تحصیل به کانادا مهاجرت کند. شب قبل از پرواز، او به مهمانی خداحافظی دوستانش می‌رود، اما ورود ناگهانی پلیس، او و دوستانش را درگیر چالش‌هایی غیرمنتظره می‌کند که مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد.  

«ساعت ۶ صبح» با وجود نام مدیری، در جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشد و سرانجام در مرداد ماه ۱۴۰۳ اکران عمومی شد. اما این اکران، به جای استقبال گسترده، با موجی از انتقادات شدید از سوی منتقدان و مخاطبان همراه بود. بسیاری از همان ابتدا این اثر را «پس‌رفتی در همه زمینه‌ها» برای مدیری ارزیابی کردند و برخی حتی آن اثری نامیدکننده خواندند. این واکنش‌ها نشان‌دهنده یک شکاف عمیق میان انتظاراتی است که از نام مهران مدیری در سینما وجود داشت و واقعیت کیفی اثری که او ارائه داد. محبوبیت بی‌چون و چرای مدیری در تلویزیون، به نظر می‌رسد که در مدیوم سینما به یک چالش تبدیل شده است. نام فیلم که مشابه «ساعت ۵ عصر» است، ناخواسته انتظاراتی از یک «تجربه سینمایی مدیری» ایجاد می‌کند که در نهایت با شکست مواجه می‌شود. این وضعیت نشان می‌دهد که انتقال موفقیت از یک رسانه (تلویزیون و کمدی) به رسانه‌ای دیگر (سینما و درام) نیازمند درک عمیق‌تری از قواعد و انتظارات آن رسانه است؛ امری که مدیری در این مورد خاص به آن دست نیافته است. این روند می‌تواند به این معنا باشد که «برند مهران مدیری» در سینما، برخلاف تلویزیون، دیگر تضمین‌کننده کیفیت و موفقیت نیست و حتی ممکن است به دلیل انتظارات نادرست، به ضد خود تبدیل شود.  

 روایت: داستانی در مرز باورپذیری و ابهام

روایت «ساعت ۶ صبح» به سه بخش اصلی تقسیم می‌شود: پیش از مهمانی، مهمانی، و پس از مهمانی. این ساختار، که تلاش می‌کند مضامینی چون مهاجرت، فقر، عشق‌های نافرجام و مشکلات اجتماعی را پوشش دهد، هم به عنوان نقطه قوت و هم نقطه ضعف فیلم قلمداد شده است. شروع فیلم با مهمانی خداحافظی سارا، با بهره‌گیری از جذابیت صحنه‌های مهمانی‌های خودمانی در سینمای ایران، نسبتاً جذاب به نظر می‌رسد و یک چهارم ابتدایی فیلم در خانه فریبا، دوست سارا، با فضایی پر از شخصیت، آغازگر خوبی برای داستان است. در این بخش، شخصیت‌هایی مانند «نیما» که گذشته‌ای عاشقانه با سارا داشته، معرفی می‌شوند، اما حضورشان کوتاه و کمرنگ است و با اتمام مهمانی، نقش آن‌ها نیز به پایان می‌رسد.  

بازیگری: تلاش‌هایی در بستر فیلمنامه‌ای متزلزل

در بخش بازیگری، «ساعت ۶ صبح» با وجود ضعف‌های ساختاری، تلاش‌هایی از سوی بازیگران اصلی را به نمایش می‌گذارد. انتخاب سمیرا حسن‌پور برای نقش سارا، شخصیت اصلی، مناسب ارزیابی شده است. او با سابقه همکاری با بهرام بیضایی، توانایی بازیگری خود را نشان داده و توانسته تا حدی پیچیدگی‌های شخصیت سارا را، با وجود ضعف فیلمنامه در پرداخت کامل آن، به بیننده منتقل کند. مهرداد صدیقیان نیز در نقش سیاوش، برادر سارا، بازی خوب و قابل قبولی ارائه می‌دهد. با این حال، برخی منتقدان به حرکات اضافه سمیرا حسن‌پور در برخی صحنه‌ها و باورپذیری کم کاراکتر سیاوش با توجه به پیشینه‌اش در فیلمنامه اشاره کرده‌اند.  

حضور مهران مدیری در نقش نیروی انتظامی، یکی از نقاط بحث‌برانگیز فیلم است. بازی او در این نقش، ضعیف‌تر از دو کاراکتر اصلی ارزیابی شده است، هرچند او پیش از این در نقش‌های جدی مانند «ما همه با هم هستیم» و «درخت گردو» توانمندی خود را نشان داده بود. حضور مدیری در پایان فیلم و جمع‌بندی نهایی، برای برخی مخاطبان «چرت‌تر» و «بیخودی» توصیف شده است. حتی برخی از خندیدن تماشاگران در سینما هنگام ورود مدیری به داستان خبر داده‌اند که این واکنش می‌تواند نشانه‌ای از فاصله او از جامعه و عدم جدی گرفته شدن نقش جدی‌اش باشد. این وضعیت نشان‌دهنده یک رابطه علّی است: حتی بازیگران توانمند نیز نمی‌توانند ضعف‌های بنیادین یک فیلمنامه را جبران کنند. وقتی کاراکترها به درستی پرداخت نشده‌اند و کنش‌هایشان منطق درونی ندارد، بازیگران برای ارائه یک اجرای باورپذیر با چالش جدی مواجه می‌شوند. این امر به ویژه در مورد مدیری در نقش پلیس که با واکنش‌های منفی و حتی خنده مخاطبان مواجه شده، مشهود است؛ چرا که نقش او به دلیل ضعف‌های روایی، از جدیت و باورپذیری لازم برخوردار نیست. این نشان می‌دهد که در یک اثر سینمایی، کیفیت بازیگری تا حد زیادی به کیفیت فیلمنامه و کارگردانی وابسته است و بدون یک بستر قوی، حتی بهترین بازی‌ها نیز به هدر می‌روند.  

کارگردانی: آزمونی دشوار در ژانری ناآشنا

مهران مدیری در دومین تجربه سینمایی خود، پس از «ساعت ۵ عصر» که آن نیز با انتقادات فراوان روبرو بود، تلاش کرده تا از ژانر کمدی که در آن استاد است، به ژانر درام پلیسی تغییر مسیر دهد. این تغییر ژانر برای یک کارگردان، ریسکی بزرگ و به منزله «خودکشی حرفه‌ای» تلقی می‌شود. اگرچه برخی معتقدند مدیری در این تغییر ژانر «چندان هم بد عمل نکرده است»، اما این نظر در اقلیت است و عمده تحلیل‌ها به ضعف‌های کارگردانی او در این اثر اشاره دارند.  

کارگردانی فیلم «آنقدر آشفته است که به سختی می‌توان آن را یک فیلم سینمایی نامید». صحنه‌های مهمانی با تعداد زیادی مهمان بی‌هدف و شلوغی بی‌دلیل، نمونه‌ای از این آشفتگی است. تصمیم کارگردان برای اجرای کامل سه قطعه موسیقی در صحنه مهمانی، «زمان مفید» موقعیت مهمانی را به شدت کاهش داده و نشان‌دهنده اولویت‌بندی نادرست عناصر فیلم است. این انتخاب، به جای پیشبرد داستان، به هدر رفتن زمان و کاهش ریتم فیلم منجر شده است. برخی منتقدان تا آنجا پیش رفته‌اند که می‌گویند «بعید است کسی حتی در میان دانشجویان سینما بتواند اثری به این بدی بسازد و آن را به سینما عرضه کند.» این نقد، اشاره به ضعف‌های بنیادین در اصول کارگردانی دارد و نشان می‌دهد که فیلم از حداقل استانداردهای یک اثر سینمایی حرفه‌ای فاصله زیادی دارد.  

کارگردانی مدیری در این فیلم، به دلیل بی‌منطقی‌های روایی و عدم تطابق با واقعیت‌های روز جامعه، مورد انتقاد قرار گرفته است. این امر نشان می‌دهد که کارگردان «سر در هوا دارد» و «در این جامعه زندگی نمی‌کند». این وضعیت، به ویژه برای هنرمندی که در آثار تلویزیونی خود همواره به مسائل اجتماعی و روزمره مردم می‌پرداخت، جای تعجب دارد. برخی منتقدان، ساخت این فیلم را نتیجه اولویت دادن به «پول‌سازی» بر «اصالت هنری» دانسته‌اند که به ضرر فیلم و جامعه تمام شده است.  

ریسک تغییر ژانر در مورد مدیری، به دلیل عدم تسلط کافی بر قواعد ژانر جدید و همچنین عدم تطابق با انتظارات مخاطبان از «برند مدیری»، به یک شکست بزرگ منجر شده است. موفقیت در یک ژانر خاص، لزوماً به معنای توانایی در ژانرهای دیگر نیست. این فیلم نشان می‌دهد که مدیری در سینما، به ویژه در ژانر درام، هنوز راه درازی در پیش دارد و تجربه‌های قبلی‌اش («ساعت ۵ عصر» که حتی از این هم بهتر ارزیابی شده) نیز این نکته را تایید می‌کنند. این امر می‌تواند به عنوان یک هشدار برای هنرمندانی باشد که به دلیل محبوبیت در یک حوزه، بدون آمادگی کافی وارد عرصه‌های جدید می‌شوند.

این وضعیت، همچنین نشان‌دهنده یک چالش عمیق در سینمای ایران است، جایی که نام و «برند» یک هنرمند گاهی اوقات می‌تواند بر کیفیت واقعی اثر سایه افکند. «ساعت ۶ صبح» مثالی بارز از این پدیده است؛ با وجود نام مدیری، فیلم از حداقل استانداردهای سینمایی برخوردار نیست. این امر سوالاتی را درباره انگیزه ساخت چنین آثاری (آیا صرفاً تجاری است؟) و مسئولیت هنرمندان در قبال مخاطبانشان مطرح می‌کند. این تضاد میان «برند شخصی» و «کیفیت هنری» می‌تواند به مرور زمان به اعتبار هنرمند آسیب جدی وارد کند و اعتماد مخاطب را از بین ببرد.

بازتاب‌ها و نظرات عمومی: طوفانی از انتقادات و چند صدای متفاوت

«ساعت ۶ صبح» با اجماع تقریباً کامل منتقدان بر ضعف‌های بنیادین آن مواجه شده است. اکثر منتقدان این اثر را «بسیار ضعیف»، «مزخرف‌ترین فیلمی که به عمرم دیدم» و «بی‌محتوا» توصیف کرده‌اند. میثم کریمی، منتقد مووی‌مگ، به صراحت به فیلم نمره «بی‌ارزش» داده است. حتی برخی این فیلم را در مقایسه با «ساعت ۵ عصر» (که آن نیز ضعیف بود) «روند عجیب‌تری» دانسته‌اند و «ساعت ۵ عصر» را در مقابل آن «یک شاهکار هنری» به حساب آورده‌اند.  

فضای نظرات کاربران و مخاطبان در وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی نیز مملو از ناامیدی و نارضایتی شدید است. عباراتی چون «حیف اینترنت»، «شکنجه‌آورترین فیلمی که دیدم»، «توهین مستقیم به تماشاگر»، «بی‌محتوا و بی‌سر و ته» و «فاجعه‌ای دردناک از سینمای ایران» به وفور دیده می‌شود. برخی کاربران حتی گزارش داده‌اند که مردم در حین اکران فیلم، سالن سینما را ترک کرده‌اند. بسیاری از مخاطبان معتقدند مدیری «همان مجری باشد بهتر است» و «اعتبار چند ساله‌اش را نابود می‌کند». این فیلم هزاران سوال بی‌منطق در ذهن مخاطبان شکل داده که فیلم به آن‌ها پاسخ نمی‌دهد.  

در کنار این اجماع منفی، تفسیرهای خاص و بحث‌برانگیزی نیز مطرح شده است. همانطور که پیش‌تر ذکر شد، برخی این بی‌منطقی‌ها را عمدی و در راستای «کمدی زیرپوستی» یا «سخره گرفتن» ژانر پلیسی اجتماعی می‌دانند. عده‌ای دیگر، فیلم را حاوی پیامی عمیق‌تر در مورد «زورگویی‌ها و قوانین بی‌منطق حکومت» و «بازی با زندگی و سرنوشت جوانان» می‌دانند. نظریه مربوط به انهدام پرواز ایران-اوکراین و عدم توانایی مدیری در بیان کامل آن به دلیل سانسور، نیز در میان نظرات کاربران دیده می‌شود. در مقابل، برخی کاربران به شدت از فیلم به دلیل «تصویر زشت و وقیحی که از کشورمان تو جهان پخش می‌کنید» و «عقده و کینه و نفرت‌پراکنی» انتقاد کرده‌اند و معتقدند هنرمندان ایرانی نباید با پول کشور رشد کنند و سپس «به نظام لگد بزنند».  

این قطبی‌شدن شدید واکنش‌ها، به جای اینکه نشان‌دهنده اثری پیچیده و چندلایه باشد، بیشتر به این معناست که فیلم یا به قدری ضعیف است که مخاطبان به دنبال توجیهی برای آن می‌گردند، یا اینکه پیام اصلی آن (اگر وجود داشته باشد) به قدری مبهم و نامشخص است که هر کس آن را به سلیقه خود تفسیر می‌کند. این وضعیت به اعتبار کلی فیلم و حتی کارگردان لطمه می‌زند، زیرا نشان می‌دهد که اثر نتوانسته یک تجربه مشترک و یکپارچه برای مخاطبانش ایجاد کند. این می‌تواند به عنوان یک مطالعه موردی در مورد «شکست ارتباطی» یک اثر هنری با مخاطب، حتی در حضور یک چهره محبوب، مورد بررسی قرار گیرد.

درس‌هایی از یک تجربه ناموفق

فیلم «ساعت ۶ صبح» به کارگردانی مهران مدیری، با وجود تلاش برای ورود به ژانری متفاوت و بهره‌گیری از نام یک چهره محبوب، نتوانسته انتظارات را برآورده کند. ضعف‌های اساسی در روایت، از جمله عدم منطق و باورپذیری در اتفاقات کلیدی و شخصیت‌پردازی شتاب‌زده، به همراه آشفتگی در کارگردانی و عدم تسلط بر قواعد ژانر درام، به اثری منجر شده که از سوی غالب منتقدان و مخاطبان به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.  

  • لزوم بازگشت به اصول اولیه فیلمسازی و توجه عمیق‌تر به فیلمنامه و منطق روایی، به جای تکیه بر نام و حواشی.
  • در صورت تمایل به تغییر ژانر، همکاری با فیلمنامه‌نویسان و مشاوران متخصص در آن ژانر برای درک عمیق‌تر قواعد و ظرایف آن.
  • تجدید نظر در فاصله گرفتن از واقعیت‌های روز جامعه و تلاش برای خلق آثاری که با مخاطب امروز ارتباط برقرار کنند و دغدغه‌های واقعی او را بازتاب دهند.
  • پرهیز از ساخت آثار صرفاً تجاری که به اعتبار هنری او لطمه می‌زنند و تمرکز بر کیفیت هنری.
  • شاید بازگشت به ژانر کمدی که در آن تبحر دارد، یا حداقل، انتخاب پروژه‌هایی با تیم حرفه‌ای‌تر و بودجه مناسب‌تر که اجازه پرداخت کافی به عناصر سینمایی را بدهند.
Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://eghtesadekeshvar.ir/?p=31251

اخبار مرتبط:

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: