به گزارش اقتصاد کشور به نقل از خبرگزاری خبرانلاین، این روزها منطقه خاورمیانه در میانه جنگی قرار دارد که نفسهای بسیاری را در اقصی نقاط جهان، در سینهها حبس کرده است. جنگ طلبی اسرائیل، پس از کشتار دهها هزار نفر از مردم فلسطینی ساکن در غزه و کرانه باختری، حالا گریبان مردم لبنان را هم گرفته است. این میان به نظر میرسد پس از گذشت یک سال از عملیات ۷ اکتبر، صلح دورتر از هر زمان دیگری است و گسترش جنگ یا افزایش سطح تنشها برای ماهها، جزو گزینههای محتملتر محسوب میشود.
ایران بارها با سطوح مختلفی از تنش مواجه شده است. بارزترین نمونه آن را میتوان جنگ هشت ساله با عراق دانست. در آن ایام کشور با وجود همه تنگناها اداره شد. اکنون به نظر میرسد خاورمیانه با تنش فعلا باید کنار بیاید و ایران نیز گرچه در خط مقدم درگیریهای نظامی قرار ندارد و مرزهای آن کیلومترها دورتر از درگیریهای مسلحانه است، باید بتواند از این گردنه سیاسی- نظامی عبور کند.
در همین رابطه حسین راغفر، کارشناس اقتصادی درباره تنشهای موجود در منطقه و چالشهای اقتصادی ایران به خبرآنلاین گفت:« مساله جنگ برای ایران چیز جدیدی نیست. گرچه همچنان نسبت به ابعاد و چگونگی تنشهای منطقه خاورمیانه تردید وجود دارد ولی چیزی که میتوانم به آن اشاره کنم این است که ایران پس از انقلاب همواره در یک وضعیت جنگی یا شبه جنگی بوده است. به این معنا که مراودات اقتصادی ایران پس از انقلاب هیچگاه «نرمال» نشد.»
او افزود:« ایران در ۴۵ سال گذشته بحرانها و تنشهای متعددی از جمله جنگ هشت ساله را از سر گذرانده است و نمیتوان آن را کشوری کم تجربه فرض کرد. گرچه باید بپذیریم که تنش فعلی هم قابل مقایسه با ابعاد تنشهای پیشین، لااقل برای ایران نیست. به طور مثال در مقایسه با جنگ هشت ساله با عراق، اسرائیل جایگاهی به مراتب منفورتر در جهان دارد و جهانیان جنایات مکرر او را در همین یک سال گذشته دیدهاند. همچنین چون ایران با اسراییل، مانند عراق مرز مشترک ندارد، ابعاد درگیری بعید است به شکل اشغال نظامی درآید.»
راغفر گفت:«من از صمیم قلب آرزو میکنم تنشهای بیش از این نشود ولی حتی اگر خدای نکرده جنگ مستقیمی هم آغاز شود، بدون توجه به ظرفیتها و بنیه داخلی کشور، خروج از مشکل بسیار سختتر خواهد شد. وضعیت بحرانی سیاستهایی را ایجاب میکند که نسبت به سیاستهای فعلی متفاوت هستند.»
وی دوره جنگ هشت ساله را یک دوره برجسته از نظر حمایتهای مردم و انسجام عمومی در جامعه دانست و ادامه داد:« به باور من این عاملی تعیین کننده در دوره جنگ با عراق بعثی بود. این را حتی میتوان در گفتههای فرماندهان و مسئولان وقت هم مشاهده کرد که به صراحت بر این عامل تعیین کننده انگشت میگذارند. پرواضح است که تنشهایی چون جنگ بدون انسجام عمومی و همدلی حداکثری میان عموم مردم، اعم از طبقه کارگر و متوسط، با مسئولان کشور ممکن نمیشد و نمیشود.»
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا، با اشاره به نقش توان و انسجام داخلی در گذر از بحران پیشرو، خاطرنشان ساخت:« در زمان جنگ علیالقاعده مسئولان وقت کم تجربهتر از دهه دوم و سوم انقلاب بودند ولی به دلیل سلامت اخلاقی که داشتند، خطاها با سهولت بیشتری رفع میشدند. اکنون یکی از چالشهای اساسی کشور، وجود فساد در اقتصاد است. کنترل و رفع فساد در داخل به سرعت میتواند انسجام مردمی را بیشتر کند.»
او با اشاره به جنایات متعدد اسراییل در یک سال گذشته و دولت راست و افراطی نتانیاهو گفت:« اگر جنگی خدای نکرده در گرفت باید به یاد داشت که امروز جنایتکاران زیادی در مسند قدرت هستند که در مقابل این سطح از تبهکاری پس از ۷ اکتبر، سرِ باز ایستادن ندارند. آنها در جهان رسوا هستند ولی هنوز توان خرابکاری هم دارند. لذا باید به نفوذیهای احتمالی توجه کافی شود.»
راغفر تصریح کرد:« کشور میتواند با انسجامی عمومی سراغ تنشی برود که یکسره به مردم خاورمیانه تحمیل شده است به شرط اینکه موانع و اسباب تنشهای درونی را کنار گذاشت. همانطوری که در زمان جنگ با رژیم بعثی عراق مشاهده شد، سیاستگذاریهای زمان جنگ چون میل مشخص و واضحی به عدالت اجتماعی داشت، به سرعت بخش مهم و اثرگذاری از تودههای مردم را به پشتیبانی از جمهوری اسلامی کشاند. هم اکنون نیز باید به رفع تبعیض و نابرابریهای موجود اقدام کنند تا دفاع عمومی از سوی تودههای مردم هم محقق شود.»
وی افزود:« متاسفانه تودههای مردم، یعنی طبقه متوسط و مزدبگیر، بازنده سیاستگذاریهای ۳۵ سال گذشته بودند. با تغییر جهتگیری حاکم بر سیاستگذاریهای پس از دهه اول انقلاب، قطعا با حضور گسترده تر مردم در کنار جمهوری اسلامی، میتوان بحران فعلی را هم با هزینه کمتری رفع کرد.»
راغفر خاطرنشان ساخت:« دفاع از کشور یا عبور از تنشهای امروز، تنها با حمایت یک بخش برخوردار و صاحب ثروت ممکن نخواهد بود. لذا رفع تنش فعلی نیازمند حضور گستردهتر مردم است و حضور مردم هم بدون رفع نابرابریهای موجود بسیار دشوار خواهد بود. در این شرایط است که نباید محدودیت منابع تنها به شکل قیمتی توزیع شود. یعنی آنچنان منابع مورد نیاز را گران کرد که فقط ثروتمندان به آن دست یابند.»
این کارشناس اقتصادی با اشاره به تجربه جنگ هشت ساله، گفت:« باید سهمیه بندی منابعی که در آن دچار محدودیت هستیم را آغاز کنیم و این سهیمه بندی به نحوی باشد که نیازمندان به آن دست پیدا کنند، نه صرفا ثروتمندان. منابع کشور از منابع ارزی آغازی میشود تا منابع انرژی. این منابع باید به شکلی عادلانه به متقاضیان آن و بر مبنای اولویتهای کشور اختصاص یابد. به زبان دیگر گذر از تنشهایی چون جنگ بدون کنار گذاشتن سیاستهای نولیبرالی و تعدیل ساختاری عملی نمیشود.»